با عرض سلام خدمت کاربران گر چه این تایپیک خیلی دیر زده شد ولی خب ارزش اش را داره و مطمئنا یکی از بهترین تایپیک ها خواهد شد.
نام قسمت : 500 سال تنهایی
پست دانلود : http://www.vampire-page.tk/?p=358
\" خب این قسمت جالب و شکه کننده و سوپرایز کننده بود . اول از همه باید به گروه نویسندگان سریال تبریک گفت که بالاخره بعد از 5 قسمت یک موضوع جالب تونستن پیدا کنن و خوب مخاطب های خودشون را پای تلویزیون نگه دارن.
شروع این قسمت با عجز و ناتوانی کاترین پیرس بود که خیلی ها که از او متنفر بودند یا به او علاقمند بودند نسبت به او دل رحم شده بودند و به تمامی مخاطب ها مرگ یکی از معروف ترین شخصیت های سریال داشت القا و منتقل میشد. نکته هایی در این قسمت وجود داشت که میشه به عشق واقعی کاترین در زمان ورود به مستیک فالز را بیان کرد که در واقع استیفن بود و این برای اولین بار بطور واضح بیان شد و همچنین عشقی که استیفن از روی دل رحمی به کاترین داشت هم قابل توجه بود.
اما باید تبریک گفت که علاوه بر کاترین یک شیطان دیگر هم به داستان اضافه شده که مطمئنا دختر گمشده او است , که حرف و سخن دیمن بیان گر همه چیز است : وقتی اسم او را ببری میایید ( تخم و ترکه شیطان حضور می یابد ).
قسمت خوب و عالی برای طرفداران سریال اصیل ها هم وجود داشت و ان حضور کلاوس و بازگشت او است که این بار دیگر کامل مشخص شد که علاقمندی کامل مشخص بین کارولین و کلاوس وجود دارد.
در نهایت که کل این قسمت در غم از دست دادن شخصیت مهمی بود کارگردان خوب توانست بینندگان خودش را شکه کند و یک بار دیگر سریال را بسیار جذاب کند.
در سکانس یکی مانده به آخری جایی که تمامی یا بیشتر عوامل ( شخصیت ) خاطرات یک خوناشام حضور داشتند با اهنگی زیبا واقعا انگار سریال داشت خداحافظی با طرفداران و پخش خود میکرد که در نهایت و سکانس اخر با حرکت کاترین همه چیز تغییر کرد و دوباره داستان را به اوج برگردانده شد.
حتما باید منتظر قسمت های بعدی بود تا ببینیم تا شخصیت ها و داستان چطوری میتوانند موضوع را که یک شروع جالب دارد به پیش ببرند \"
پایان
دوستان و کاربران حتما نظرات خودتان را در مورد این قسمت سریال بیان کنید تا این بخش از تایپیک جزء بخش های مهم شود.
"وقتی که کسی رو از دست می دی
همه شمع ها...همه دعاها...
نمی تونن این حقیقت رو عوض کنن که تتها چیزی که برات باقی می مونه یه سوراخ و
یه خلاء بزرگ تو زندگیته که قبلاً یه نفر که بهش اهمیت می دادی اونو پرکرده بود ...
ویه تیکه سنگ...با یه تاریخ تولد حک شده روش که مطمئنم اون هم اشتباهه!
"